شلمچه بیاد آر اسفند 1365 را چه شیر مردانی بر خاکت قدم نهادند تا خاکت همچون کربلا مقدس گردد. یادت هست آن روز که سید عباس با همان وقار همیشگی خود برسینه ات قدم زد.
آری میدانم محبت و مهربانی سید عباس چنان تورا شیفته خود کرده بود بعد از شهادتش نتوانستی از او دل بکنی .
شلمچه یادت هست نماز شب وذکر دعای شبانه سید عباس را
شلمچه یادت هست که سید عباس به ندای امام حسین ( ع ) چه لبیک خونینی گفت
شلمچه یادت هست که چگونه سیدعباس روحش به پرواز در آمد و جسمش را بر سینه ات بیادگار گذاشت
شلمچه یادت هست که پیکر سید عباس چهل روز میهمان خاک بود و تو چه میهمان نوازی کرد ی آخر هر که او میشناخت دل کندن برایش سخت بود.
شلمچه یادت هست، آری مگر میشود از یادت رفته باشد آنهمه پاکی را آخر سید عباس بودن که خاکت را مانند کربلا مقدس کردند
شلمچه میدانم آرزو میکنی که ای کاش دنیا بر عکس میچرخید تا دوباره میهمان نوازی کنی
شلمچه میدانم که دلتنگ قدم هایش شدی، میدانم که افسوس آنرا میخوری که چه زود گذشت
شلمچه نگران نباش که سید عباس هر روز به تو سر خواهد زد نگران نباش